بـگــو کـه اشـهــد انَّ عـــلـی ولــی الله بگیرهرچه که میخواهی از رسولالله
سلام حضرتِ از درک ما،فراترها ســلام ســایــۀ بــالا ســرابــوذرهـا به جزتو نیست کسی درجهان علیپرور به جزتو نیست کسی سید پیـمـبرها
توبا عـلی وخـدیجه قـیامـتی کردید که نیست تا ابـدالـدهر،کار لشکرها
جـماعـتیکه هـمه دشمنانهم بودند شـدند با هـنـرت خـواهر و برادرها هنوزهم که هنوز است نام فاطمهات نـشانده لـرزه بهجـانتـمـام ابـتـرها
بزرگ وکوچک نسلت همیشه سلطانند
غــلام خـانـۀ ایـن قــوم، تـاجــدارانـنـد
تو نور عـالـم امکان،تومـاه تابـانی تو قبلهای،تو مرادی،توجان جانانی
تو با وفـا،تو خـدای مـکـارم اخلاق تـو قـبـلـهگـاهِ تــمـام مـهـربــانــانـی
به آشنا، به غریبه،به کافر ومؤمن رسیدهبخشش ولطفت،تو مثلبارانی
تو آن شهـنـشهِ خاکیِ روزگاری که نهحاجـبی بهسرایتبُوَد نهدربانی
بزرگواری و کارَت عطای بیمنت غـم دل هـمگـان رانگـفـتهمـیدانی
به یُـمنِ مَـقـدم تـوبـتـکـده،مُـصـلا شد
زمین ز خواب زمستانی ِخودش پا شد
جهان برای همیشهاست،آرزومندت شده هواییِ شصتوسهسال لبخندت چهساده عاشق خودکردهای دوعالم را یـگـانهای و زمـانـه،نـدیـده مانـندت قسم بهجانِ که ازاهل آسمانوزمینبه جزتوخورده به قرآن خود،خداوندت؟
خـدا ز دامن تو دست من جدا نکـند خدا رهـام نگـرداند هـرگز از بندت
هزارشکرکه مدیون صادقت هستم ره نجـات به من یـادداده فـرزنـدت
همان که خواستهای شد،مسیرعاشقیام
هـزارشـکـر خـدا را امـام صــادقـیام
همیشه برسراین سفره میهمان هستمهمیشه شامل این لطف بیکرانهستم
نه دلبـریست مرا جز نوادگان شما نه جیرهخوار وفدائی این و آن هستم بگوچهبهترازین خواهم ازتومندیگر بهزیرسایۀ زهـرای مهـربان هستم
شنـیـدهام که تـوییعاشق حسیـنیها منم همانکه رفـیق حسیـنـتان هستم
به جان فـاطـمه آقا بـیا وکـاری کن شوم شهـید ِحسین ِتوتا جـوانهستم
درین زمانه که دلسوز و تکیه گاهی نیست
به جز حسین مرا ملجا وپـناهی نیست